اینجا قلب ایران است؛ قلبی تفتیده و داغ !
قلبی مالامال از قنات وقنوت...
بله ! اینجا کویر است...
کویری که خود سخنها دارد...شگفتیها دارد و راز و رمزی بس شگرف, که از اعماق وجودی این کویر خشکیده ,ژرفای خنکی و سرزندگی موج میزند...
که البته اگر بتوانی آن را با حسی غریب و ناآشنای آشنا لمس ودرک نمایی...
در زیبایی خاصه این ناحیه خشکیده و آفتاب سوز بیش از هر چیز,اُبهت و عظمت آن نمایان است...که حالتی عبرت گونه برای انسانها دارد!
درهر سو از این صحرا که بنگری به ناگاه صدایی میشنوی؛ شاید صدای مردی کهنسال که از عمر او هزاران سال میگذرد و این چنین در ذهن ما تداعی میکند که : همه می آیند و می روند و می سازند و می سوزند و این کویر است که با اقتدار اسطوره ای خود, شکوه و جلال برگرفته از خالق خود را حفظ نموده وهمچنان استوارو پایدار می ایستد.
پیوست 1: برگرفته از دفتر یادداشت مورخ:9/12/83 یزد َ
پیوست 2:این عکس از داخل اتوبوس مشهد به یزد گرفته شده